جدول جو
جدول جو

معنی انس گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو

انس گرفتن
(مُ دَ سَ)
خو گرفتن. خوگر شدن. (یادداشت مؤلف). تأنس. (تاج المصادر بیهقی) (مجمل اللغه). الفت گرفتن. انس یافتن:
با غم رفیق طبعم از آنسان گرفت انس
کز در چو غم درآید گویدش مرحبا.
مسعودسعد.
با که گیرم انس کز اهل وفا بی روزیم
روزی من نیست یا خود نیست در عالم وفا.
خاقانی.
چو وحشی توسن از هر سو شتابان
گرفته انس با وحش بیابان.
نظامی.
مرغ مألوف که با خانه خدا انس گرفت
گر بسنگش بزنی جای دگر می نرود.
سعدی.
همچون دو مغز بادام اندر یکی سفینه
با هم گرفت انسی وز دیگران ملالی.
سعدی.
میل ندارم بباغ انس نگیرم به سرو
سروی اگر لایق است قد خرامان اوست.
سعدی.
چون انس گرفت و مهر پیوست
بازش به فراغ مبتلا کن.
سعدی.
ادب نگذاشت تا گیریم انسی بر سر کویت
حدیث وحشتی گفتیم تا رم کرد آهویت.
میرزا محمد صادق (از آنندراج).
- امثال:
با وحش کسی که انس گیرد
هم عادت وحشیان پذیرد.
(از امثال و حکم)
لغت نامه دهخدا
انس گرفتن
انس گرفتن به (با) کسی. الفت یافتن با او استیناس
تصویری از انس گرفتن
تصویر انس گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جان گرفتن
تصویر جان گرفتن
کنایه از از ناتوانی و بیماری شفا یافتن و دوباره نیرو پیدا کردن، برای مثال از وصال ماه مصر آخر زلیخا جان گرفت / دست خود بوسید هرکس دامن پاکان گرفت (صائب - لغت نامه - جان گرفتن)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چانه گرفتن
تصویر چانه گرفتن
گلوله کردن خمیر به اندازۀ یک نان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پند گرفتن
تصویر پند گرفتن
عبرت گرفتن اعتبار تذکیر تذکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفس گرفتن
تصویر نفس گرفتن
قطع شدن نفس مردن: این قدر حرف نزن نفست بگیرد خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نام گرفتن
تصویر نام گرفتن
شهرت یافتن، مشهور و معروف شدن
فرهنگ لغت هوشیار
رخش گرفتن برداشتن تصویر شخص یا شی یا منظره ای به وسیله دوربین عکاسی عکس برداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
با تردستی طاسها را طوری انداختن که خالهای مورد نظر بیاید گرفته زدن کعبتین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنگ گرفتن
تصویر تنگ گرفتن
سخت گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادب گرفتن
تصویر ادب گرفتن
تاء دب ادب پذیرفتن فرهنگ پذیرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندر گرفتن
تصویر اندر گرفتن
شروع کردن آغاز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اثر گرفتن
تصویر اثر گرفتن
تاثیر پذیرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذن گرفتن
تصویر اذن گرفتن
دستوری گرفتن اجازه خواستن رخصت خواستن دستور گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
زندگانی یافتن، قوت یافتن پس از ضعف و بیماری قوت شدن پس از سستی، جنبان شدن پس از افسردگی: (مار افسرده در آفتاب جان گرفت)، جان ستدن چنانکه عزرائیل از آدمی، کشتن قتل. یا جان گرفتن خاطرات کسی. بیاد او آمدن آنها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الو گرفتن
تصویر الو گرفتن
شعله ور شدن، مشتعل شدن، اشتعال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پند گرفتن
تصویر پند گرفتن
((پَ. گ ِ ر ِ تَ))
عبرت گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جان گرفتن
تصویر جان گرفتن
((گِ ر تَ))
زندگانی یافتن، نیرو گرفتن پس از بیماری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عکس گرفتن
تصویر عکس گرفتن
Photograph
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عکس گرفتن
تصویر عکس گرفتن
photographier
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از عکس گرفتن
تصویر عکس گرفتن
फोटो खींचना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از عکس گرفتن
تصویر عکس گرفتن
写真を撮る
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از عکس گرفتن
تصویر عکس گرفتن
拍照
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از عکس گرفتن
تصویر عکس گرفتن
לצלם
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از عکس گرفتن
تصویر عکس گرفتن
사진을 찍다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از عکس گرفتن
تصویر عکس گرفتن
memotret
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از عکس گرفتن
تصویر عکس گرفتن
fotografować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عکس گرفتن
تصویر عکس گرفتن
fotograferen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از عکس گرفتن
تصویر عکس گرفتن
fotografare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از عکس گرفتن
تصویر عکس گرفتن
fotografiar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عکس گرفتن
تصویر عکس گرفتن
fotografar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عکس گرفتن
تصویر عکس گرفتن
фотографувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عکس گرفتن
تصویر عکس گرفتن
fotografieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عکس گرفتن
تصویر عکس گرفتن
фотографировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عکس گرفتن
تصویر عکس گرفتن
fotoğraf çekmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی